به نظر میرسد که هنر ذاتی وفطری بشر باشد . بیش از دوهزار سال پیش ارسطو۱ براین عقیده بود که آدمی دارای غریزهء تقلیداست.اگر چه ممکن است روانشناسان امروزی با کاربرد اصطلاح ((غریزه)) توسط ارسطومخالف باشند ولی حقیقت آن است که در میان سایر حیوانات تنها آدمی است که به بازنمایاندن زندگی وتجربه خود وعرضه آن وادبیات نیاز دارد.بشری که بگذاریم ظاهراً جامعه ای نیست که شکلی از هنر درآن ،یافت نشود .وانگهی ،در تاریخ هر دو تمدن شرق وغرب سابقه هنر ،صرفنظر ازنوع آن ، به آغاز ظهور آن تمدن می رسد واغلب بامبادی اساطیری اقوام پیوند دارد .در جهان غرب نقوشی بر دیواره غارها کشف شده است که به عصر حجر باز میگردد .شکلی از رقص ، موسیقی ونمایش در عهد باستانی خاور نزدیک (مصر،کرت،یونان(هست که شاید متعلق به هزار سال پیش از مسیح باشد .کوجی کی ۲ یا تاریخچه موضوعات قدیمی ۳ ژاپن پیداش رقص ولال بازی را به خود خدایان نسبت می دهد. لذا هنر جهانشمول وقدیمی است.

 

 

 

 

 تئاتر:
تئاتردرسراسر تاریخ خود همه کارکردهایی را که در بالا شمردیم انجام داده است وتئاتر واشکال متنوع آن ، فیلم وتلویزیون همچنان مشغول انجام کارکردها برای بسیاری از مردم این روزگارند . تئاتر هم یکی از قدیمیترین وهم یکی از جدیدترین هنرهاست .در جهان غرب ، مبادی این هنردست کم به یونانیان باستان یعنی حدود ۵۴۰ سال پیش از میلاد مسیح وشاید هم پیشتر از آن می رسد. این هنربا گذشت زمان خود باقی نگهداشته است . این اصل همانا به اجرا درآوردن یا به نمایش گذاردن حوادث در بعد واحدی از مکان وزمان است که توسط عده ای تماشاگر اشغال شده باشد . موقع بازگویی رمان ، داستان درباره چیزی است که درگذشته روی داده است وعملیات باید در ذهن خواننده یا شنونده باز آفرینی شود .درتئاتر ماشاهد اعمالی هستیم که دربرابر چشمهایمان روی می دهد.

برای توضیحات بیشتر و مشاهده فهرست مطالب و خرید رساله به ادامه مطلب مراجعه نمائید…

 

بخشی از مطالب:

فصل اول شناخت موضوع

ما نمی توانیم از آنجا به دور باشیم ، درباره ی بازی تاٌمل کرده ویا آن را قطع کنیم ، برگشته وآن را دوباره بخوانیم یا به صفحه آخر کتاب جست زنیم. باید بگذاریم بازی به پیش رود و همینکه تمام شد دیگر نمی توان آن را فراخواند ودوباره تجربه کرد مگر در ذهن.بازیگران و تماشاگران یک کار تئاتری زنده بالاتفاق (( صحنه سازی))می کنند.
در یک تئاتر زنده جو و جاذبه ای به وجود می آید که میان صحنه و تماشاگر جریان دارد حتی اگر تماشاگر درعین سکوت سرگرم تماشا باشد .همین ارتباط دوجانبه است که تئاتر زنده را از فیلم یا یک نمایش تلویزیونی متمایز می سازد زیرا اگر چه ممکن است شخص مجذوب یک فیلم یا یک نمایش تلویزیونی و یا از آن متاثرشود ولی نمی تواند با یک ارتباط برقرار کند و تصویر نیز نمی تواند کار خود را با واکنش های او وفق دهد. در تئاتر ،بازیگران وتماشاگران در نوعی اجتماع مشترک شکل می گیرند وبرخی از گروه های تئاتری نوگرا بازهم چنین استدلال کرده اند که جدایی وتفکیک تماشاگر و بازیگر را کاملاً باید ازبین برد طوری که تماشاگر جزء بارز و فعال یک اجرا شود. وانگهی ، نظر این گروه های آن است که تئاتر باید ناظر به ایجاد یک اجتماع نه تنها در محدوده یک تماشا خانه و در زمان اجرا بلکه پس از اجرای نمایش و بیرون از محیط تماشاخانه باشد.نمایش را هر جا که بتوان بازیگر را درآن جمع کرد، در یک اتاق خالی یا یک فضای باز با اتفاده از نور طبیعی خورشید و بازیگرانی که لباس معمولی خود را به تن دارند، قابل اجرا است .ولی اکثر اجراهای تئاتری به مراتب مفصل تر از این بوده وبه اصول اساسی نمایش که متن نمایش وفضای بازیگر وتماشاگر باشد
ارسطو که مفهوم نمایش به عنوان تقلید عمل را از اوگرفته ایم همچنین بر این نظر است که نمایش از شش عنصر اصلی و در واقع فقط از همین شش عنصر اولیه ترکیب می شود. این عناصر شش گانه عبارتند از :طرح ،شخصیت ،فکر ،بیان ،موسیقی ،منظره. بررسی این عناصر شش گانه اگر چه ممکن است معنایی که ما ازآن مراد می کنیم با معنای مورد نظر ارسطو کمی متفاوت باشد به فهم ماهیت نمایش کمک خواهد کرد.طرح عبارت است از تربیت وتنظیم حوادث وارسطو آن را مهمتر از سایر عناصر می داند .منظور ارسطو از اصطلاح طرح مشابه با اصطلاح ((ساخت))در نظر ماست .ولی این دو مفهوم متمایزند. دیده ایم که الگوی اصلی واحدی می تواند مبنای چندین نمایشنامه قرار گیرد . همچنین بدیهی است که نمایشنامه های گوناگونی را می توان بر اساس انواع ساختهایی که مورد بحث قرار دادیم ،خطی ،عمل فزاینده وعمل کاهنده ؛مدور؛تک پرده ای ومانند آن نوشت. ولی علی رغم تشابه الگو یا ساخت این نمایشنامه ها سراسر یکی نیستند چه جزئیات خاص عمل درآنها متفاوت است . اصطلاح طرح را به این دلیل ساده که بدون وجود آننمایشی وجود نخواهد داشت مقدم بر سایر عناصر می دانست .با وجود آنچه دربارۀ
فصل اول شناخت موضوع
درانتظار گودوگفتیم نمایش بدون عمل نمی تواند وجود داشته باشد. در واقع چیزهای بسیاری در این نمایشنامه گفته وانجام می شود ؛نکته آن است که این گفته ها واعمال راه به جایی نمی برند .به این دلیل است که آن را نمایشی ایستا می خوانیم.ولی ارسطو اذعان دارد که نمایش بدون شخصیت ممکن است و در واقع نمایش های عصر وی بدون شخصیت نمایشی بود.بدیهی است که مراد وی این نیست که نمایش بدون آدم ممکن است زیرا انجام فعل مستلزم وجود فاعل است. به نظرمیرسد که از دیدگاه نمایشنامه نویس دو شیوۀ برخورد اصلی به وجود افراد دریک نمایشنامه وجود داشته باشد. یک موضوعی در نظر گیریم .به عنوان مثال ، یک داستان اسرار آمیز صرفاً مستلزم وجود یک کارآگاه ،یک قربانی وگروهی افراد مظنون است که یکی ازآن میان قاتل است. برای انجا عمل پیگرد وکشف قاتل نیازی به پرداخت بیشتر عوامل فوق نیست .واقع آن است که دربسیاری از داستانهای اسرار آمیز به نظر می رسد که شخصیت ها کم وبیش قابل معاوضه باشند .

 

جهت بررسی کامل فایل و دریافت روی همین لیک کلیک کنین